معنی پایتخت کره شمالی
حل جدول
پیونگیانگ
پیونگ یانگ
پایتخت کشور کره شمالی
پیونگ یانگ
استادیوم کره شمالی
می دی
پایتخت ایرلند شمالی
بلفاست
پایتخت کره جنوبى
سئول
پایتخت کره جنوبی
سئول
فرهنگ فارسی هوشیار
نیمپادک اپاختری
لغت نامه دهخدا
کره کره. [ک َ رَ ک َ رَ] (اِخ) امیرآباد. دهی است از توابع تنکابن مازندران. (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 106 و ترجمه ٔ آن ص 144).
کره کره. [] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه. کوهستانی و معتدل است و 90 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کره
کره. [ک ُ رِ] (اِخ) کُزِن (سرزمین صبح آرام) شبه جزیره ای در شمال شرقی آسیاست و در مشرق چین مابین دریای ژاپن و دریای زرد. منطقه ای است کوهستانی و در شمال آن هوا سردتر است، بطوری که رودخانه های آن در زمستان منجمد می شود. پاره ای از قسمتهای آن پوشیده از جنگل است. سواحل کره از مراکز عمده ٔ صید ماهی است. برنج، گندم، جو، باقلا، توتون، پنبه و ابریشم در آنجا بعمل می آید. معادن مهم آن عبارتند از: زغال سنگ، گرانیت، آهن، روی و طلا. کره از نظر سیاسی به دو قسمت تقسیم شده است. 1- کره ٔ شمالی دارای 9 ایالت به وسعت 127158 کیلومتر مربع و 11میلیون جمعیت و پایتختش پیونگ یانگ است. شهرهای مهم آن: هونگ نام، هام هونگ و ونسان. 2-کره ٔ جنوبی شامل 7 ایالت به وسعت 93634 کیلومتر مربع و 28میلیون جمعیت و پایتخت آن سئول است. شهرهای مهم آن عبارتند از: پوزان، تانگو، موکپو و اینچون. ساکنین آن کره ای، چینی و ژاپونی و دین مردم بودائی، کنفوسیوسی، مسیحی و بت پرستی است. کره قرنها جزو امپراطوری چین بود و در سال 1895 م. مستقل شد، پس از جنگ میان روسیه و ژاپن بتصرف ژاپن درآمد و در سال 1910 م. ضمیمه ٔ خاک ژاپن شد. در 1943 روزولت و چرچیل و چیانکایچک با استقلال آن موافقت کردند. در 1945 م. هنگام جنگ دوم جهانی توسط نیروی متفقین اشغال شد، شمال آن را نیروهای شوروی و جنوب آن را سپاهیان ایالات متحده اشغال کردند. بنابراین به دو منطقه ٔ شمالی و جنوبی تقسیم شد و کره ٔ شمالی دارای رژیم کمونیستی و کره ٔ جنوبی دارای رژیم جمهوری شد. در 1950 م. نیروهای کره ٔ شمالی به کره ٔ جنوبی حمله بردند و پس از یک رشته جنگهای شدید شورای امنیت طی قطعنامه ای به کره ٔ شمالی اخطار کرد تا نیروهای خویش را به آن سوی مدار 38 درجه عقب بکشد و چون کره ٔ شمالی اعتنا نکرد، نیروهای امریکا به کمک کره ٔ جنوبی شتافتند و 26 کشور عضو سازمان ملل هم نیروی نظامی امدادی به کره ٔ جنوبی فرستادند. جنگ یکسال ادامه داشت و سرانجام پس از چند ماه مذاکره در ژوئیه 1952 م. پیمان ترک مخاصمه به امضا رسید.
کره. [ک ُ رَ / رِ] (از ع، اِ) هر چیز گرد. (ناظم الاطباء). || گوی گونه ای از آلات منجنیق جغرافیین که بدان هشت فلک و صورت کواکب و هیئت زمین و قسمتهای آن را شناسند آن را بیضه نیزگویند. شکلی باشد مجسم یک سطح گرد وی را احاطه کرده و در اندرون او نقطه ای که همه ٔ خطهای مستقیم که از آن نقطه خیزد و به سطح رسد همه همچند یکدیگر باشد و آن نقطه را مرکز خوانند. (یادداشت مؤلف). || مجازاً بمعنی افلاک و زمین و دنیاست:
آوخ ز وضع این کره و ز کارش
زین دایره ٔ بلا و ز پرگارش.
ناصرخسرو.
راز کره ٔ پیازمانند
پیش دل تو برهنه چون سیر.
(سندبادنامه).
- کره ٔ آب، کنایه از موج آب باشد. (برهان) (آنندراج). موج آب. (ناظم الاطباء).
- || آبی که زمین را احاطه کرده است. (ناظم الاطباء).
- کره ٔ آتش، اثیر. رجوع به اثیر شود.
- کره ٔ ارض، کره ٔ خاک. (ناظم الاطباء).
- کره ٔ بخار، آن کره ٔ هوای کثیف مخلوط با بخارها و آن مرکز عالم است و مختلف القوام است، زیرا نزدیکتر آن بزمین کثیف تر و متراکم تر است تا دورتر آن، چون لطیف تربیشتر متصاعد می شود. کره ٔ لیل و نهار هم نامیده می شود که پذیرای نور و ظلمت است و عالم نسیم هم گویند، زیرا که جای وزش باد است و بالای آن هوای صافی ساکن است. (یادداشت مؤلف).
- کره ٔ خاکی، زمین: کره ٔ خاکی زخلقت بوی رضوان یافته. (راحهالصدور).
- کره ٔ کل، فلک اعظم. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به فلک شود.
- کره ٔ کوکب، فلک کلی هر ستاره است. (کشاف اصطلاحات الفنون).
- کره ٔ گِل، زمین. کره ٔ خاکی:
گنبد پیروزگون پر ز مشاغل
چند بگشته ست گرد این کره ٔ گِل.
ناصرخسرو.
- کره ٔ لاجورد، کنایه از آسمان است. (برهان) (آنندراج). کره ٔ نیلگون.نیلگون کره. کره ٔ وهم سوز. فلک:
رنگ خر است این کره ٔ لاجورد
عیسی از آن رنگرزی پیشه کرد.
نظامی.
- کره ٔ نیلگون، کره ٔ لاجورد. کره ٔ وهم سوز. نیلگون کره. آسمان.
- کره ٔ وهم سوز، بمعنی کره ٔ لاجورد است که کنایه از آسمان باشد. (برهان) (آنندراج).
- کره ٔهوا، جو. اتمسفر. رجوع به جو شود.
- نیلگون کره، کره ٔ نیلگون. آسمان:
چیزی همی عجبتر ازین در چه بایدت
بسته به بند سخت در این نیلگون کره.
ناصرخسرو.
|| قفل. (ناظم الاطباء). کلیدان. (برهان). || زبانه ٔ قفل. (ناظم الاطباء). دندانه ٔ کلیدان. (برهان). || کوره ٔ آهنگری. (ناظم الاطباء). || عنصر. (منتهی الارب). عناصر را گویند به طریق اضافه چون کره ٔ آتش و کره ٔ هوا و کره ٔ آب و کره ٔ خاک. (برهان).
عربی به فارسی
شمالی , ساکن شمال , باد شمالی
معادل ابجد
2019